جدول جو
جدول جو

معنی ابن دوست - جستجوی لغت در جدول جو

ابن دوست
(اِ نُ)
ابوسعید عبدالرحمن بن محمد. ادیب و لغوی خراسانی در قرن پنجم هجری. شاگردجوهری صاحب صحاح. و او را کتبی در نحو و لغت هست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وطن دوست
تصویر وطن دوست
کسی که وطن خود را دوست دارد، میهن دوست، میهن خواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زن دوست
تصویر زن دوست
زن باره، مردی که زنان را دوست دارد، زن دوست، زن باز
فرهنگ فارسی عمید
(اِ نُ رِ)
تاج الملک ابوالغنائم مرزبان بن خسرو فیروز، معروف به ابن دارست. یکی از رجال دربار ملک شاه. او رقیب خواجه نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق طوسی بود، و بعضی گفته اند قتل خواجه بسعایت او بوده است. پس از خواجه ملکشاه منصب وزارت به ابن دارست داد. غلامان نظام الملک بشب سه شنبه دوازدهم محرم 486 ه. ق. بر او هجوم برده او را قطعه قطعه کردند. و در این وقت او چهل وهفت سال داشت. (از ابن خلکان در ترجمه نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اسب باز
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت الخیال آرد: دختر درویش قیام سبزواری است. بافضل و بلاغت بود، خصوص در علم قوافی ممتاز بود و این مطلع دلنشین از اوست:
هر کجا آن ماه با زلف پریشان بگذرد
هر که کفر زلف او بیند ز ایمان بگذرد.
(مرآت الخیال ص 337)
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
دهی از دهستان لادیزاست که در بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صبر دوست
تصویر صبر دوست
آن که شکیبایی را دوست دارد دوستدار صبر
فرهنگ لغت هوشیار
میهن دوست وطن پرست (زخون وطن دوستان مست یکسر چومیخواره ازباده ارغوانی) (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زن دوست
تصویر زن دوست
آنکه میل و دلبستگی بسیار به زنان دارد دوستدار زن زنبارگی
فرهنگ لغت هوشیار
با تلاش کاری را به پایان رساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
بن دوسن
فرهنگ گویش مازندرانی